آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
مرا دوست بدار ، اندکی ولی طولانی !
آنقدر زیبا دوستت داشتم که باورت نمی شد !!!!
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
ميان ِ ماندن و رفتن حکايتي کرديم که آشکارا در پردهي ِ کنايت رفت مجال ِ ما همه اين تنگ مايه بود و ، دريغ که مايه خود همه در وجه ِ اين حکايت رفت شاملو
دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
علف با صحرا ستاره با کهکشان و من با تو سخن می گویم نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده من ریشه های تو رادریافته ام با لبانت برای همه لبهاسخن گفته ام و دستهایت با دستان من آشناست شاملو دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن / جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن / جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . . دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم ... حالا یک بار از شهر می رویم ... یک بار از دیار ... یک بار از یاد.... یک بار از دل .... و یک بار از دست ... آری گذشت دیگر آن زمان ...
خدا پر داد تا پرواز باشد دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
بیخودی خندیدیم نه! هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند... و فکر میکنم که این ترنم موزون حزن تا ابد شنیده خواهد شد! سهراب
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغیست که از خواب خدا سبزتراست دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : حنا
می تراوید آفتاب از بوته ها.
دیدمش در دشت های نم زده مست اندوه تماشا ، یار باد، مویش افشان ،گونه اش شبنم زده. سهراب
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |